به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار، نشست علمي گفتمان تمدنسازي اميرالمومنين علي(ع) با سخنراني محمدعلي آذرشب و دبير مصطفي دلشاد تهراني امروز عصر در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي برگزار شد.
در اين نشست که با حضور اساتيد و صاحبنظران عرصه تاريخ و انديشه اسلامي برگزار شد، آذرشب به بررسي مولفههاي تمدنسازي در انديشه و کلام علوي پرداخت.
وي با گفتن اينکه مهمترين مسئلهاي که ذهن هر متفکر مسلماني را بايد مشغول کند تمدنسازي است گفت: رشتههاي فرهنگ و تمدن اسلامي در دانشگاههاي ما بيشتر از تاريخ تمدن اسلامي صحبت ميکنند و اين خطرناک است که تمدن اسلامي را چيزي در گذشته بدانيم.
آذرشب با اشاره به تاريخ جهان اسلام ادامه داد: در تاريخ اسلام دو جريان وجود دارد: جريان تمدنسازي و جريان خشونتطلبي، جريان تمدنسازي شروعش با قرآن و پيامبر و ادامهاش با علي و آل علياست و اين مهم است که ما نشان دهيم که تمدنسازي در بستر مکتب اهلبيت رواج يافته است.
وي افزود: يکي از مسائل خطرناک در ارائه مکتب اهلبيت ارائه آن در چارچوب يک طايفه خاص است. مکتب اهلبيت جريان تمدنسازي در برابر خشونتگري است. جريان فکر و انديشه در برابر جمود و تحجر است.
محمدعلي آذرشب با گفتن اينکه تحولات موجود در منطقه در شمار آثار مکتب اهلبيت است ادامه داد: بهار عربي مکتب اهلبيت است، مکتب خلفا مکتب سکوت، اطاعت و دهن بستن است ولو حاکم کان فاسقا.
او با اشاره به اهميت ديد تمدني بيان کرد: وقتي که به نهجالبلاغه و ساير متون به ديد تمدنسازانه نگاه کنيم به کلي با ساير نگاهها متفاوت خواهد بود. توحيد، نبوت، تقوا، صبر، عقل و... با اين ديد متفاوت خواهند بود. اين ديد نگاهي احياگرانه است که ميخواهد مردهاي را زنده کند.
وي ادامه داد: تمدنسازي ميتواند داعيه وحدت اسلامي باشد ما اگر در جمهوري اسلامي تمدنسازي را محور کارمان قرار دهيم ميتوانيم تمام جريانات جهان اسلام را به خودمان سوق دهيم و موجب وحدت شويم. مهم است که گفتمانمان جهاني و حتي فراديني باشد و هميشه تاريخ گفتمان احياگران اينطور بوده است.
محمدعلي آذرشب در ادامه سخنان خود با گفتن اينکه تمدنسازي احتياج به فرهنگ خاص خود دارد، گفت: يکسري مولفات در فرهنگ است که اگر آنها فعال شدند به تمدنسازي منجر ميشود. حال آيا اسلام مولفههاي فرهنگي تمدنساز را دارد؟ براي اثبات اين مطلب اشاره به شرايط جزيرةالعرب در دوره ظهور اسلام و دو، سه قرن بعد کافي است. ما احتياج به استدلال زيادي نداريم چرا که تاريخ اين را اثبات ميکند که اسلام از يک گروه پراکنده انسانهايي ساخت که تمدنساز شدند.
او در ادامه به شمارش 10 مورد از مولفههاي احياگرانه و حرکتآفرين فرهنگي که در جريان تمدنسازي ضروري است پرداخته، گفت: اولين محور از اين مولفهها عزت است، عزت اصل اصول اسلام است چون عزت حيات و ذلت مرگ است. بعد از وفات پيامبر شرايطي به وجود آمد که جامعه اسلامي رو به سوي افول عزت ميرفت. خصوصا در ايران که تاريخ کارهاي ولات بنياميه را گزارش کرده است. براي همين علي(ع) ترجيح داد که کوفه را به جاي مدينه انتخاب کند و چون ايرانيان تجربه حکومت علي(ع) را داشتند هيچگاه مرتد نشدند. اما در اسپانيا ميبينيم که اسلام وارد شد اما به يکباره هم خارج گشت.
او با گفتن اينکه دومين مولفه تعارف است، توضيح داد: تعارف به معناي مبادله معرفتي است. منش انسان مسلمان اين است که من هر چه دارم به شما ميدهم و شما هم هر چه داريد در اختيار من قرار دهيد. ما بايد اينگونه تربيتسازي کنيم.
او در ادامه عوامل آرمان بزرگ، رهايي از منيت، عزم و اراده، ارزش کار، ارزش زمان، وسطيت (فرهنگ ميانهروي)، عطش تکاملي و مبارزه با ظلم و ستم را ساير مولفات حرکتآفرين و تمدنساز در فرهنگ و ديد علوي خواند.
منبع:تسنيم